یادداشت آقای اعرابـی به مناسبت درگذشـت آقای کلانتــری
سید مهـدی اعرابی، رئیس اسبق روابط عمومی دانشگاه شهید بهشتی به مناسبت درگذشت شادروان موسی کلانتری، همکار پرسابقه و از مدیران پیشین دانشگاه؛ یادداشتی را با عنوان «موسی کلانتری؛ ۵۵ سال با دانشگاه» منتشر کرده است که در ادامه می خوانید:
هوالحی
شکاریم یکسر همه پیش مرگ
هر که را عشق نباشد نتوان زنده شمرد وانکه جانش ز محبت اثری یافت نمرد
سوگ همکار صافی ضمیر و رفیق شفیق، زخمی جانگاه و دردی جانگداز است.
سرانجام همکار، دوست و پیشکسوت ما شادروان موسی کلانتری جانبهجان آفرین تسلیم کرد و خانواده، بستگان و خیل دوستدارانش را به سوگ نشاند. او از جمله نامورانی است که حالا حالاها، نام؛ یاد و خدماتش در میان همکاران دانشگاهی و اعضاء جامعه بزرگ دانشگاه؛ در کنار سایر نامداران دانشگاهی به نیکی باقی خواهد ماند و مشمول مرور زمان و فراموشی نخواهد شد.
حدود ۵۵ سال پیش (سال 1347)، هنگامیکه موسای جوان به دانشگاه ملی آن زمان (شهید بهشتی امروز) وارد شد حدود بیست و چهار بهار از عمرش گذشته بود جوانی با قامتی استوار، عزمی راسخ و روحیه ای شاداب و مصمم، خدماتش را در دبیرخانه دانشکده علوم آغاز کرد و از آن سال تا آخرین ماه ها و روزهائی که توان ایستادن و راه رفتن داشت بلا انقطاع چه در زمان اشتغال و چه در زمان بازنشستگی، هرگز دانشگاه یا خانه دومش را ترک نکرد و همواره نسبت به دانشگاه و سرنوشت آن دغدغه مند بود و دل در گرو مهر و دوستی دانشگاه و دانشگاهیان داشت تا جائیکه شاید بتوان گفت روزی را بدون دانشگاه به شب نرساند.
افسوس و صد افسوس که چشم های تیزبین، هشیار و همیشه نگران او برای پیشرفت دانشگاه و نیز قلب مهربانش قبل از رسیدن به هشتاد سالگی از دیدن و تپیدن بازماند و خیر اندیشیها و خیرخواهیهای او استمرار نیافت.
زندهیاد آقاموسی کلانتری در مسیر ۵۵ سالهاش در دانشگاه قبل و بعد از بازنشستگی درسمت های مختلفی منشاء خدمات ارزشمندی بود که از مسئولیت آموزش در دانشکده علوم آغاز و به ترتیب در مدیریت آموزش دانشگاه، مدیریت کارگرینی دانشگاه، مشاور و مسئول پیگیری دفتر ریاست دانشگاه ، مشاور و مسئول پیگیری دفتر ریاست دانشکده معماری و شهرسازی و حدود سه دهه عضویت افتخاری در هیئت امنا و هیئت مدیره قرضالحسنه ذیسمت و نقشآفرین بود.
زندهیاد کلانتری به گواهی افکار عمومی دانشگاهیان در طول این سال ها همواره اهل مدارا، راز داری، پا کدستی و مشکل گشائی بود و برپیگیری درخواست ها و رفع مشکلات دانشگاهیان در حوزههای اعضاء هیئت علمی،کارکنان و دانشجویان به سبب جایگاه و سمتهایی که عهدهدار بود غفلت نمیورزید و مذاکره، رایزینی و مشکل گشایی در شخصیتش ریشه دوانده بود. به همین سبب اگر روزی درختان، خیابان ها، تالارها و ساختمانهای دانشگاه به سخن آیند یکی از آواهای دلنشین ، " آوای کلانتری" خواهد بود.
اویک دانشگاهی تام و تمام بود و به دانشگاه عشق می ورزید، این علاقه و دلبستگی چنان بود که حتی همسر فداکار وشریک زندگی اش را هم از میان همکاران دانشگاهی انتخاب کرده بود که مانند خودش مردمدار و اهل مدارا بود و درحل مشکلات دانشجویان و همکاران تلاشگری می کرد. اصولا آقای کلانتری در هر حوزه ای که خدمت می کرد ادب، فروتنی و نجابت بیش از پیش پدیدار می شد. نگارنده این سطور در سال هایی که افتخار خدمت در کنار او را داشتم آثار و معنای این واژه ها را درعمل به وضوح می دیدم. اطمینان دارم که دیگر همکاران ارجمند هم نمود این واژه ها را در هر حوزه ای که آقای کلانتری مسئولیت داشت تأیید می کنند.
همانگونه که پیشتر گفته شد آقای کلانتری، از 24 سالگی تا 79 سالگی به مدت 55 سال بطور مداوم رابطهاش با دانشگاه برقرار و برمدار بود، به نحوی که بعد از شروع دوره بازنشستگی هم کماکان به عنوان عضو دلسوز، فعال و مدد رسان در هیئت مدیره و هیأت امناء قرضالحسنه در کنار سایر اعضا به تمشیت امور مشغول بود. او از جمله افرادی بود که معنای کلمه معاضدت را خوب میفهمید و در جمع دوستان دائما در این دنیای وانفسا برعملیاتی شدن آن اصرار می ورزید. اصولا کلانتری کم حرف میزد ولی پرکار و منظم بود. در زمان اشتغال از آغازین دقایق روز در پشت میزش حاضر بود و در عین حال به تشریفات و میز و صندلی و پست خیلی وابسته نبود. اینکه مشکلی حل شود و استادی، کارمندی، دانشجویی از پیشش راضی و امیدوار برود برایش خیلی اهمیت داشت.
با عبارتهای " مقررات اجازه نمیدهد، نمیشود، مدارک موجود نیست" و نظائر این ها خیلی دمساز نبود و معتقد بود حتما راهحلی پیدا خواهد شد و در بسیاری از موارد هم پیدا میشد.
یادمان باشد کلانتری و همنسلانش در دورانی که سیستم های اداری و آموزشی و دانشجویی و فناوریهای نو وجود نداشت مسئولیت داشتند.
بنابراین می توان حدس زد که کثرت مراجعین و پاسخ دادن به دانشجو، استاد و کارمند به چه اراده جازم، چه حوصله زیاد و حتی چه بدنی پولادین نیاز داشت. که او به آنها مجهز و متصف مینمود.
البته که عموم همکاران دانشگاه چنین ویژگیهایی داشتند ولی شادروان کلانتری یکی از ستونهای این بنای بزرگ بود و همواره در مقابل مدیران بالادست و همکاران تحت نظرش خستگی ناپذیر بود.
روانشاد کلانتری به رغم همه مسئولیتهایش، در سالهای پایانی خدماتش از میان دهها رشته ورزشی که در دانشگاه وجود داشت، گاه و بیگاه به ورزش باستانی در زورخانه دانشگاه که مشی و روش پهلوانی را در یک محیط علمی ترویج میکرد میپرداخت و از آن مسرور و سرزنده میشد.
صفت پیشکسوت هم واقعا برازنده او بود، با رفتار موقرانه و مودبانهاش در بسیاری از مواقع که آلام و مصائبی برای دانشگاهیان پیش میآمد به جنب و جوش میافتاد و بدون آرام و قرار سعی میکرد به مثابه پرچم و نشان هویت پیشاپیش همکاران دانشگاهی در مجالس حاضر و همدردی کند و این منش انسانی را وظیفه خود میدانست و دیگر همکاران را هم همراه میکرد.
به سبب آنچه گفته شد و آنچه ناگفته ماند برای شادروان موسی کلانتری آمرزش ربوبی آرزو میکنیم و به روح بلندش ادای احترام مینمائیم. این سوگ بزرگ را به همسر مکرمه ایشان همکار ارجمند بانو ملکآسا و فرزندان دلبندشان الهام خانم و علی آقا و همه منسوبین از خانوادههای سوگوار کلانتری، ملکآسا و خانوادههای وابسته تسلیت میگوئیم و بعد از او سعی خواهیم کرد با زنده نگه داشتن نام و یاد او به آموزههایی که در سالهای طولانی مراوده، دوستی و همکاری از او آموخته ایم، وفادار بمانیم.
یادش گرامی و نامش مانا
اززبان همکاران سوگوار
اعرابی 20 دی 1402