صفحه اصلی
اگر ما با زبان عربی آشنا شویم، با میراث عظیم دینی خود نیز آشنا خواهیم شد
  • 175 بازدید

دکتر طیبه سیفی در گفت‌وگو با روابط عمومی دانشگاه شهید بهشتی:

اگر ما با زبان عربی آشنا شویم، با میراث عظیم دینی خود نیز آشنا خواهیم شد

 

 

دکتر طیبه سیفی دانشیار گروه زبان و ادبیات عربي دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید بهشتی است. ایشان ضمن تحصیل در سه مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری در ایران، یک دورۀ فرصت مطالعاتی را در دمشق گذراندند. از جمله آثار ترجمه‎ای ایشان می‌توان به ترجمۀ «کتاب الحرف» اثر ابونصر فارابی، «رویکردهایی در تحلیل و نقد شعر معاصر عربی» و «موسیقی شعر» اشاره کرد. با این استاد گرامی گفت‌وگویی صمیمانه از سوی روابط عمومی دانشگاه شهید بهشتی ترتیب داده‌ایم که در ادامه مطالعه می‌کنید.

 

  • به عنوان مدخلی برای ورود به بحث لطفا ضمن بیان سوابق تحصیلی خود، بفرمایید چرا رشتۀ زبان و ادبیات عربی را انتخاب کردید و چگونه وارد دانشگاه شهید بهشتی شدید؟

بسم الله الرحمن الرحیم. ربِّ اشرح لی صدري و یَسّر لی امری وَاحْلُل عقدةً مِن لسانی یفقهوا قولی. بنده ابتدا از شما همکاران محترم روابط عمومی دانشگاه تشکر می‌کنم که این فرصت را به بنده دادید که بتوانم در خدمت شما باشم و گفت‌وگویی داشته باشیم. در پاسخ به سوال شما که در مورد سوابق تحصیلی بود، می‌خواهم از دوران دبیرستان آغاز بکنم. در سال ۷۴ در رشتۀ علوم انسانی از یکی از دبیرستان‌های شهرستان آمل از استان مازندران موفق به اخذ دیپلم شدم. در همان سال در کنکور سراسری شرکت کردم. با توجه به علاقۀ زیادی که به شغل معلمی و رشتۀ زبان و ادبیات عربی، به‌ویژه تحصيل در دانشگاه تهران، داشتم؛ اولین رشته‌ای که انتخاب کرده بودم رشتۀ زبان و ادبیات عربی دانشگاه تهران بود. بعد از آن هم تربیت معلم را انتخاب کرده بودم که در کسوت معلمی خدمت کنم. شاید بخت با من یار بود یا شاید خواست خدا بود که من آن سال در دانشگاه تربیت معلم شیخ فضل‌الله نوری، کاردانی رشتۀ دینی و عربی پذیرفته شدم. همان‌طور که گفتم این انتخاب به دلیل علاقۀ من به شغل معلمی بود. اما تحصیل در رشتۀ دینی و عربی در تربیت معلم  برای فراگیری و تامل و تعمق در زبان و ادبیات عربی اقناعم نکرد، لذا از همان بدو ورود بدانجا در کنار درس‌های دانشگاه و دروسی که خاص دانشگاه تربیت معلم بود، دروس کنکور را هم به تشویق برادرم می‌خواندم. سال دوم تحصیل در تربیت معلم با شرکت در کنکور در رشتۀ زبان و ادبیات عربی دانشگاه تهران پذیرفته شدم. در سال ۸۰ در رشتۀ زبان و ادبیات عربی از دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شدم. همان سال در کنکور کارشناسی ارشد در دانشگاه خوارزمی پذیرفته شدم. در سال ۸۲-۸۳  از پایان‌نامه‌ام را دفاع کردم و از دانشگاه خوارزمی فارغ‌التحصیل شدم. چون متعهد به خدمت در آموزش و پرورش بودم، همزمان با تحصیل، در شهرستان آمل مشغول به تدریس بودم. به خاطر اشتغال در شهرستان و تحصیل در تهران، بین مقطع ارشد و دکتریم یک سال وقفه افتاد. البته بخشی از این وقفه به امتحان تافل برمی‌گشت. آن‌موقع یکی از سدهایی که باید برای ورود به مقطع دکتری آن را پشت‌ سر می‌گذاشتیم، امتحان تافل بود. برای دادن امتحان تافل، نیاز به دوره‌ای داشتم که بتوانم زبان انگلیسی را تقویت کنم. سال ۸۴  با عبور از سد تافل، در مقطع دکتری دانشگاه تهران پذیرفته شدم. در سال ۸۸ از رسالۀ دکتریم دفاع کردم و از دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شدم. در فروردین ۸۹ جذب دانشگاه شهید بهشتی شدم. البته دو سال بورسیۀ دانشگاه شهید بهشتی بودم. یعنی بعد از گذراندن آزمون جامع، دانشجوی بورسیۀ دانشگاه شهید بهشتی شدم. در سال ۸۹ رسما در گروه  زبان و ادبیات عربی دانشگاه شهید بهشتی مشغول به کار شدم. ۱ سال به‌عنوان نیروی قراردادی بودم و از سال ۹۰ به‌‌عنوان نیروی پیمانی و تا به امروز مشغول به خدمت در این گروه هستم.

  • در مورد چگونگی ورود به دانشگاه شهید بهشتی، باید بگویم به قول عرب‌ها «کان من حسن حظی» (از خوش‌شانسی من بود) که توفیق حاصل شد در دانشگاه بزرگ شهید بهشتی و در جمع فرهیختگان این دانشگاه فرصت خدمت داشته باشم.

در مورد انتخاب رشتۀ زبان و ادبیات عربی باید بگویم که انگیزۀ اصلی من فهم متون دینی، بویژه قرآن و ادعیه، بود. من در خانواده‌ای مذهبی بزرگ شدم. از همان کودکی که همراه خانواده در مسجد و محافل مذهبی شرکت می‌کردم آرزویم این بود که وقتی قرآن را می‌خوانم، بدون مراجعه به ترجمه آن را بفهمم. ترجمۀ قرآن و ادعیه به‌تنهایی را اقناعم نمی‌کرد. در حقیقت عرق مذهبی و تربیت خانوادگی، من را به سمت رشتۀ زبان و ادبیات عربی سوق داد. انگیزه­­ام این بود که با تحصیل در رشته زبان و ادبیات عربی، قرآن و ادعیه را بفهمم و بیش‌تر با متون دینی انس بگیرم. به دلیل علاقه و آرزوی دیرینه­ام و توفیقی که خداوند حاصل کرد وارد رشتۀ زبان و ادبیات عربی شدم. ان شاء الله از این به بعد هم خداوند توفیق دهد که بیش‌تر این زبان را یاد بگیرم و بیش‌تر با متون دینی مانوس شوم.

  • با توجه به سابقۀ نزدیک به سه دهه‌ای حضور شما در دانشگاه، چه به‌عنوان دانشجو و چه به‌عنوان استاد، از تجربیات زیستۀ خود در این دوران بفرمایید.

اگر اجازه بفرمایید من می‌خواهم خاطره بگویم هر چند همه زندگی یک معلم برایش خاطره است. خاطرۀ من مربوط به زمانی است که دانشجوی دکتری بودم. آنگاه که بورسیۀ وزارت علوم بودم، امکانی فراهم شد تا دورۀ کوتاهی برای فرصت مطالعاتی در دانشگاه دمشق تحصیل کنم. به همراه یکی از دوستانم، که الان در دانشگاه دیگری عضو هیئت علمی هستند، رفته بودم. اولین مواجهه‌ای که ما با دانشجویان خارجی داشتیم، به‌ویژه دانشجویانی که از کشورهای غیرعربی بودند، را می‌خواهم خدمت شما عرض کنم. همان‌طور که اشاره کردم به همراه دوست و هم‌کلاسی به دمشق رفته بودم وهمه جا همراه هم بودیم. اولین سوالی که یکی از دانشجویان آن‌جا از من می‌پرسیدند این بود که: «جِئتِ بِوَحدِک؟» (تنها آمدی؟) من تاملی کردم و گفتم: «لا، جِئتُ مَعَ صَدیقَتی» (نه. با من با دوستم آمده‌ام) دوباره سوالش را تکرار کرد و من دوباره جوابم را تکرار کردم و مشخصات دوستم را گفتم. برای بار سوم سوالش را تکرار کرد. این بار به دوستم گفتم به‌نظر پاسخ مرا متوجه نمی‌شوند. شاید چون ما تازه وارد محیط عرب‌زبان شده‌ایم و فصیح صحبت می‌کنیم، چون دانشجویان آنجا غالبا عامیانه صحبت می‌کردند. البته دانشجویان غیرسوری هم فصیح صحبت می‌کردند و مخاطب ما هم دانشجوی غیرسوری بود. به دوستم گفتم این‌بار شما پاسخ بدید. دوستم گفت من هم پاسخی مشابه پاسخ من به آن دانشجو داد. دیدیم باز هم اقناع نشد. این‌بار پرسید که آیا با خانواده‌تان آمده‌اید؟ ما تازه متوجه شدیم سوالش از چه حوزه‌ای است و نگاه آن‌ها به ما چگونه است. سوال ایشان در حقیقت این بود که آیا با خانواده آمده‌اید یا دو تا خانم تنها آمده‌اید؟ آن‌جا توضیح دادیم که نه ما با خانواده نیامده‌ایم بلکه دو تا خانم از ایران برای فرصت مطالعاتی و تکمیل رسالۀ دکتری آمده‌ایم. آن زمان احساس کردیم که نگاه‌ آن‌ها به ما خانم‌ها در ایران این است که نمی‌توانیم تنها، جدای از خانواده، بیرون از فضای ایران تحصیل کنیم و دور از خانواده باشیم. شاید این‌گونه در ذهن آن‌ها بود که فضای ایران این اجازه را به ما نمی‌دهد که به دور از خانواده یا بدون خانواده، در فضای دور از ایران تحصیل کنیم. پس از گذشت مدتی ارتباط ما با دانشجویان آنجا به‌خصوص دانشجویان غیرسوری، بیش‌تر شد و متوجه شدیم نگاه آنه به زن ایرانی به دور از واقعیت موجود در ایران است. در گفت‌وگوها و صحبت‌هایی که با آنها داشتیم، به این نتیجه می‌رسیدیم که شاید آن منزلت، جایگاه و آزادی‌ که جمهوری اسلامی ایران با الهام از مکتب توحیدی اسلام به زن بخشیده، به خارج از مرزها منتقل نشده است. نگاهی که خارج نشینان نسبت به حضور زنان در جامعه دارند همان نگاهی است که دشمنان ما آن را القا کرده‌اند شاید نتوانسته‌ایم گفتمان جمهوری اسلامی درباره زن و جایگاه و منزلتی که به آنان داده را به خارج از مرزها منتقل کنیم. از آن زمان این نگاه وجود داشته و هست. البته تاکنون اقدامات گسترده و خیلی خوبی در زمینه شناساندن زن ایرانی و وجهه او به دنیا انجام شده اما باز هم نیاز به کار جدی تر و بیشتری در این زمینه داریم.

با توجه به تخصص شما در حوزۀ ادبیات عرب، مطالعۀ ادبیات به طور عام و ادبیات عرب به طور خاص چه فایده‌ای دارد؟

به اعتقاد من ادبیات پنجره‌‌ای است برای آشنایی با میراث فکری، فرهنگی و اندیشه‌‌ یک ملت. از طریق مطالعۀ ادبیات است که می‌توان با تمدن یک ملت، میراث فرهنگی آن، آداب و رسوم، وقایع تاریخی و آرمان‌های یک ملت آشنا شد. طبیعتا مطالعۀ زبان و ادبیات عربی نیز این‌گونه است و ما را با میراث فکری و فرهنگی جهان عرب آشنا می‌کند. از آنجا که گویش‌وران زبان عربی جغرافیای عظیمی را تشکیل می‌دهند، وقتی ما با زبان و ادبیات عربی آشنا شویم، با گنجینه‌ای از میراث فرهنگی و اندیشگانی متنوع جهان عرب آشنا شده‌ایم. ضمنا آشنایی با زبان و ادبیات عربی ما را با گنجینۀ عظیم متون دینی آشنا می‌کند. متون دینی ما به زبان عربی است. اگر ما با ادبیات عربی آشنا شویم با میراث عظیم دینی خود نیز آشنا می‌شویم.

  • آیا ویژگی‌ای در زبان عربی وجود دارد که خصلتی خاص به آن دهد و آن را از سایر زبان‌ها ممتاز کند؟

درسی در سرفصل‌های رشتۀ ما وجود دارد به نام «فقه اللغه». چند ترمی است که من این درس را تدریس می‌کنم و از حوزه‌های مطالعاتی و مورد علاقۀ من است. با توجه به مطالعاتی که در حوزۀ زبان‌شناسی دارم پاسخ شما را با توجه به این حوزه می‌دهم. زبان عربی از خانوادۀ زبان سامی است. زبان‌هایی که از خانوادۀ زبان‌های سامی هستند، طبیعتا ویژگی‌هایی را از زبان سامی به ارث برده‌اند. برخی از این زبان‌ها، ویژگی‌هایی که از زبان سامی به ارث برده‌اند را کم‌وبیش حفظ کرده‌اند یا چه بسا کامل حفظ نکرده‌اند. به جد می‌توانم بگویم که زبان عربی تنها زبان از خانوادۀ زبان سامی است که «اِعراب»، از ویژگی‌های بارز زبان سامی، را به‌طور کامل حفظ کرده است. ویژگی اعراب‌پذیری زبان عربی، آن را از همۀ زبان‌های خانوادۀ زبان سامی ممتاز می‌کند. درباره این ویژگی زبان عربی می گوییم «اللغه العربیه لغة مُعربة» (زبان عربی، زبانی است که اعراب‌پذیر است.) زبان عربی نه تنها این ویژگی زبان سامی را حفظ کرده، بلکه همۀ وجوه اعرابی را کامل حفظ کرده است. زبان‌های دیگر از خانوادۀ زبان‌های سامی شاید ویژگی اعراب‌پذیربودن را حفظ کرده باشند اما هیچ‌کدام از این زبان‌ها مثل زبان عربی همۀ وجوه اعرابی را حفظ نکرده‌اند. یعنی همۀ حالت‌های اعرابی فقط در زبان عربی وجود دارد. دیگر زبان‌های خانوادۀ سامی همۀ حالت‌های اعرابی را کامل حفظ نکرده‌اند.

اگر بخواهم ویژگی دیگری از ویژگی‌های خاص زبان عربی بگویم، باید به توسع و گستردگی دایرۀ واژگانی و مفردات زبان عربی اشاره کنم. شاید هیچ زبانی مثل زبان عربی از دایرۀ وسیع و گسترده واژگان و مفردات زبان عربی برخوردار نباشد. شاید زبان عربی تنها زبانی است که برای برخی از اسم‌ها، معادل‌های بسیار زیادی دارد. برای مثال در زبان عربی برای اسم «شیر»، حدود ۵۰۰ اسم ثبت شده است. یا برای واژۀ «شمشیر» بیش از ۱۰۰۰ اسم ثبت شده است. برای واژۀ «شتر» هم همین‌طور. برای خیلی از این اسم‌ها، واژگان زیادی ثبت شده است. نکتۀ مهم‌تر این است که در برهه‌ای، حدود قرن دوم و سوم، برخی اندیشمندان کتاب‌هایی مستقلی در این حوزه تالیف کرده‌اند. مثلا کتاب‌هایی داریم که در آن اسامی شیر یا شمشیر ثبت شده‌اند. شاید هیچ زبانی این اندازه حوزۀ واژگانی گسترده­ای نداشته باشد.

از دیگر ویژگی‌های دیگر خاص و بارز زبان عربی، اشتقاق‌پذیربودن است. در زبان عربی میتوانیم از یک ریشۀ ۳ حرفی یا ۴ حرفی کلمه، مشتقات و اسامی زیادی بسازیم. به‌نظرم در زبان‌های دیگر این وسعت وجود ندارد. جزئی‌نگری هم از ویژگی‌های زبان عربی است. در زبان عربی، صیغه‌های فعل ۱۴ تا هستند در صورتی که در زبان‌های دیگر ۱۴ صیغه وجود ندارند. یا در مورد اسم‌ها مفرد، مثنی و جمع را داریم. در بقیۀ زبان‌ها ما چنین گستردگی را نداریم. ویژگی‌ خاص دیگر زبان عربی قانون‌مند بودن است. هر تغییر و تحولی چه در حوزۀ ساختار و چه در حوزه‌های معنایی قانون‌مند و قاعده‌مند است..

در حوزۀ آوایی نیز زبان عربی یک ویژگی خاص دارد و آن این است که در زبان عربی هر صامتی از مخرج خاص خودش تلفظ می‌شود. به خاطر همین صامت‌های شبیه به هم  مثل (س و ص) یا (ط و ظ) یا (د ذ)، که ما در زبان فارسی آن‌ها را یکسان تلفظ می‌کنیم در زبان عربی به‌طور متفاوتی تلفظ می‌شوند. طبعتا آموزش این حروف در زبان فارسی به بچه‌ها کار دشواری است ولی چون در زبان عربی هر کدام از این صامت‌ها از مخرج خاصی تلفظ می‌شوند، این مشکلات و دشواری‌ها وجود ندارد.

  • چنان‌چه اثری تالیف یا ترجمه کرده‌اید یا در دست تالیف و ترجمه دارید و مایل‌اید از آن صحبت کنید بفرمایید.

 ۷ اثر ترجمه‌ دارم که، ۳ کتاب تخصصی است. ۱ کتاب در حوزۀ فلسفه است و ۳ کتاب در حوزۀ دینی با توجه به علاقۀ شخصیم. با توجه به ذکر آن‌ها در سایت دانشگاه، آگاهی نسبت به آن‌ها وجود دارد و من به آن‌ها نمی‌پردازم. این‌جا می‌خواهم در مورد کتابی صحبت کنم که در دست تالیف است و چارچوب آن آماده شده است و با همکاری یکی از دوستانم از دانشگاه دیگر در حال نگارش آن هستیم. خدا توفیق داده است و چندسالی سال است که به همراه این دوست و همکارم در پیاده‌روی اربعین توفیق حضور پیدا کردم. اولین سالی که از پیاده‌روی اربعین برگشتیم، این جرقه به ذهنمان رسید که طبیعتا این حماسۀ پرشور در ادبیات عربی و بویژ ادبیات معاصر عراق، به‌عنوان خاستگاه اصلی این حماسۀ پرشور، بازتاب داشته است. چون حوزۀ مطالعاتی من بیشتر شعر بود لذا به دنبال بازتاب این حماسه در شعر بودم. مطالعات را تحت عنوان «گردآوری مجموعه‌ای از اشعار شاعران معاصر عراق درباره پیاده روی اربعین» آغاز کردم. پس از جست‌وجو  با ۱۲ شاعر عراقی آشنا شدیم که اشعار بسیار زیبا و نغزی درباره پیاده روی اربعین سرودند. بعد از گردآوری اشعار، شروع به ترجمۀ این اشعار کردیم. انشاءالله  در کنار ترجمۀ، از دو حوزه این اشعار را تحلیل و نقد می کنیم. یک حوزۀ اندیشگانی و دوم حوزۀ زبان شعری و ادبیت اثر. قبل از انتشار کتاب تاکنون موفق به نگارش چندین مقاله شدیم. مقاله‌ای تحت عنوان «تحلیل مؤلفه‌های گفتمانی در شعر اربعینی شاعران معاصر عراق».و مقاله‌ای تحت عنوان «سبک زندگی اسلامی در شعر اربعینی شاعران معاصر عراق» که ماحصل مطالعه اندشگانی این اشعار است و سال گذشته در همایشی که در دانشگاه شهید بهشتی در مورد اربعین برگزار شد ارائه دادیم. یک کار ترجمه‌ای هم پیشتر به انجام رساندم اما تاکنون موفق به چاپ آن نشدم، با عنوان «روش‌های تحقیق از منظر اسلام»  که ان شاء الله در اولین فرصت برای چاپ آن اقدام خواهم کرد.

  • سخن آخر

اجازه بدهید کلام آخرم را به ابتدای سخنم که در مورد توفیق حضورم در دانشگاه شهید بهشتی بود، پیوند زنم. از این فرصت استفاده می­کنم و از همۀ عزیزان و بزرگواران خانوادۀ بزرگ دانشگاه شهید بهشتی تشکر و قدردانی کنم. از ریاست محترم دانشگاه شهید بهشتی، آقای دکتر آقامیری تشکر می‌کنم که حامی واقعی ما اعضای هیئت علمی‌ هستند. اگر حمایت مسئولین محترم دانشگاه  نباشد قطعا نخواهیم توانست در این مسیر با انگیزه به جلو حرکت کنیم. حمایت‌های جناب آقای دکتر آقامیری و تیم پرتلاش و پرکار ایشان بی­تردید برای پیمودن این مسیر راهگشای ما خواهد بود. همچنین از اساتید بزرگ و برجسته دانشگاه شهید بهشتی که حق استادی به گردن بنده دارند، صمیمانه و خاضعانه سپاس گزارم، اسم نمی‌آورم که کسی از قلم نیوفتد. از همکاران خوب و دلسوز در دانشکدۀ ادبیات، ریاست محترم پیشین و فعلی دانشکده، و معاونین ایشان، همچنین از همکاران بزرگوار در گروه صمیمانه سپاس‌گزارم. اگر حمایت‌های مسئولین دانشکده نبود، طبیعتا کارهای علمی و پژوهشی ما به ثمر نمی‌رسید. بستر و محیط امن و آرامی که مسئولین دانشگاه و دانشکده برای ما فراهم کرده­اند، موجب می شود در امر آموزش و پژوهشی با انگیزه گام برداریم. از تک‌تک این بزرگواران تشکر می‌کنم. همچین از مسئولین و همکاران محترم روابط عمومی دانشگاه نیز خاضعانه سپاس‌گزارم.

مصاحبه: علی کاویانی، دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق عمومی دانشگاه شهید بهشتی

 

افزودن نظرات