یادداشت های ویژه

چرا و چگونه برنامه ریزی راهبردی در دانشگاه نقش ایفا می کند؟

دکتر هادی نیلفروشان، عضو هیات علمی پژوهشکده مطالعات بنیادین علم و فناوری
untitled.png
 
چند روز قبل در خبرها آمده بود که سیاست گذاران آموزش عالی مصوب کرده اند که تا چند سال آینده 75000 دانشجوی خارجی در دانشگاههای کشور مشغول به تحصیل شوند. موج جدید جهانی شدن یکی از دهها موج سهمگینی است که نظام آموزش عالی و دانشگاههای ما و دهها کشور دیگر را با این تردید مواجه ساخته است که به راستی ظرفیت های واقعی و توانمندیهای عینی دانشگاهها تا کجا هستند و این نهاد تا کجا تاب تحمل بر عهده گرفتن آمال و آرزوها و منویات سیاست­گذاران را می تواند بر دوش بکشد. به طور معمول در این جور مواقع باید به سراغ برنامه ریزی راهبردی رفت. برنامه­ریزی راهبردی ابزاری کلیدی برای اتخاذ یک رویکرد عقلانی تر و نظام یافته تر به چالش­ها و بحران­هایی است که دانشگاهها در مسیر خود از فعالیتهای روزمره گرفته تا تلاش برای تحقق چشم اندازهای بلند به آن نیازمندند.
البته این هم یک واقعیت است که دانشگاهیان عموما به برنامه ریزی راهبردی خوشبین نیستند و آن را با فرهنگ و سنت های آکادمیک همخوان و همراستا نمی­بینند. ولی نکته اینجا است که ریشه بسیاری از این ذهنیت های مخدوش به استفاده از روش های نادرست برای تدوین برنامه راهبردی دانشگاهها باز می­گردد. اگر بتوان برنامه راهبردی دانشگاه را با یک روش مناسب تدوین کرد، هم با نیازها و رفتارهای دانشگاهیان تلائم می­یابد و هم واقعا می­تواند محملی برای تحقق بسیاری از رویاها و افق­های دست نایافته باشد.
ریشه برنامه­ریزی راهبردی در دنیای کسب­وکار است ( و البته فعالان دنیای کسب­وکار هم این مفهوم را از ادبیات جنگ­ها و نبردها به امانت گرفته­اند)، اما حتما می­توان مفاهیم و مدل­های این حوزه را متناسب با واقعیت­ها، شرایط و الزامات دانشگاهها ممزوج ساخت و از این ابزار برای شناسایی اهداف و مسیرهای ممکن برای دانشگاه­ها استفاده نمود. در واقع بین آنچه که برنامه­ریزی راهبردی در سطح کسب­وکارها و مشاغل است با آنچه ذیل این معنا در دانشگاهها اتفاق می­افتد، دو تفاوت عمده وجود دارد:
نخست اینکه دانشگاه­ها- علیرغم موجی که این روزها به راه افتاده و آنها را به داشتن منابع متنوع درآمدی و کیفیت و پایداری فعالیت­هایشان فرا می­خواند- نظام ارزشی­ای دارند که کاملا مبتنی بر سرمایه­گذاری بلندمدت بر تعلیم و تربیت نیروی انسانی و تولید و بسط دانش در جامعه است. این درست خلاف نگاهی است که کسب­وکارها به برنامه ریزی راهبردی دارند که در ذیل آن عمدتا به نتایج کوتاه مدت، تجاری و مالی فعالیت­های خودشان می­پردازند. براین اساس، هر برنامه­ریزی راهبردی که بتواند ماهیت نوآوری­ها و فعالیت­های دانشگاهی را بیشتر درک نموده و از تمرکز صرف بر عملکردهای مالی کوتاه مدت فاصله بگیرد، شانس بیشتری برای ماندن و نقش­آفرینی مثبت در نظام حکمرانی دانشگاهها ایفا می­کند.
تفاوت دوم و شاید مهم­تر برنامه ریزی راهبردی در دو بافتار دانشگاه و کسب­وکار این است که در کسب­وکارها عموما ماهیت فرایند برنامه­ریزی راهبردی از بالا به پایین است، اما ماهیت دانشگاه ایجاب می­کند تا جهت­گیری­ها و تصمیمات در یک ساختار مشارکتی و مسطح گرفته شوند تا بین همه ذی­نفعان وفاق حاصل شود و این اطمینان حاصل شده باشد که همگی در این فرآیند مشارکت داشته و بالتبع به نتایج آن نیز ملتزم هستند. این کار ممکن است فرآیند برنامه ریزی راهبردی را برای دانشگاه سخت، گران و طولانی کند، ولی حتما زمینه به ثمر نشستن آن را بیشتر فراهم می­آورد.
به هر حال، برنامه ریزی راهبردی برای دانشگاهها یک الزام است. برای اثبات این نکته هم دلایل علمی وجود دارد و هم شواهد تجربی بسیاری وجود دارند که نشان میدهند چگونه با یک برنامه­ریزی درست می­توان ظرف 10 سال دانشگاهی تاسیس کرد که در رتبه­بندی­های جهانی جا باز کند و بسیاری از دانشگاه­های قدیمی را پشت سر بگذارد. شاید بتوان گفت که فهم دقیق مدیریت و اساتید دانشگاه از ظرفیت­ها و توانمندی­های سند برنامه­ریزی راهبردی، و اصول و قواعد تهیه آن، جدی­ترین نقش را در موفقیت این فرآیند ایفا می کند. ​​​​​​​